اخیرا با اظهارات خودم درباره نوآوری، در میان گروه کارشناسان در این عرصه، سروصدا به راه انداختهام. آنچه گفتهام این است که نوآوری نوعی نظم عملکردی است و با سایر بخشهای بیمه مثل بخش عقد قرارداد، رسیدگی به خسارت، منابع انسانی یا فناوری اطلاعات فرقی ندارد. اما شرکتها معمولا با نوآوری طوری برخورد میکنند که گویی نمایشی در حاشیه و بیرون از شرکت است. به همین خاطر است که نوآوری به جای اینکه به امری برای موفقیت بدل شود، به باری سنگین بر دوش شرکت تبدیل میشود که باید آن را با خود حمل کنند.
این فکر حاصل بیش از ۲۰ سال تجربه کار در شرکتهای مختلف آمریکایی است. من اکثر فعالیتم را در این شرکتها در بخش عقد قرارداد بیمهای و با تمرکز بر مدیریت ریسک فاجعه انجام دادهام. هدف ما کاملا ساده بود: قراردادها و بیمهنامههایی را تهیه کنیم که شرکت را به لحاظ مالی در خطر قرار ندهد. من در ۵ سال پایانی کارم تمرکزم را روی فناوریها و دادههای نوآورانه گذاشتم تا بیمهنامههایی با کمترین زیان را تهیه کنم.
فناوری بیمهای یا اینشورتک هم به شکلی ناکارآمد وارد کار میشود. اغلب فناوریها ظاهری اثرگذاری دارند اما کاربرد آنها در عمل به صورت شفاف و روشن، مشخص نیست. نه استارتاپها و اینشورتکها و نه بیمهگران سنتی، تلاشی برای شفافیت در این زمینه نمیکنند و صرفا سعی دارند به صورت جبری، فناوریهای جدید را وارد بستری کنند که نه به درستی تعریف شده و نه کاربرد آن مشخص است. حاصل کار هم قراردادهایی برای برهمزنندگی و نوآوری میشود که هنوز جوهر قرارداد خشک نشده، به دنبال بهبود حاصل از آن هستند. غافل از اینکه این قراردادها عملا کمکی نمیکنند و صرفا موارد گیجکننده موجود را در شرکت افزایش میدهند.
یکی از مدیران حرفهای در زمینه تحول دیجیتال، توصیهای خردمندانه به من داشت. او میگفت: «برای اجرای موفق تحول دیجیتال و تغییر سیستم مرکزی، نباید فقط به دنبال علفهای هرز باشید بلکه باید دست در خاک کنید و از ریشه همهچیز را تغییر دهید.»
این مدیرعامل به من میگفت که تحول دیجیتال و نوآوری بیش از آنچه که تصور میشود به وقت و هزینه نیاز دارد. گاهی اعضای شرکت خسته میشوند چرا که روند این کار کاملا فرسایشی خواهد شد. اما نتیجه، بهبود فنی است که در آخر حاصل میشود و میتواند آن شرکت بیمه را به بازیگر کلیدی در بازار بیمه تبدیل کند.
اما این شرکت چطور به موفقیت رسیده بود؟ اعضای این شرکت و مدیرعامل آن به این درک رسیدهاند که هیچچیز معجزهوار از جعبه جادویی بیرون نمیآید. باید برای همهچیز به صورت کارشناسانه وقت گذاشت و فقط به مشاورهها تکیه نکرد. همه باید مسئولیت تماموقت را در ازای کار حرفهای خود بپذیرند، کار در حاشیه نیست بلکه در متن جریان دارد. نوآوری در این شرکت به عنوان یک استراتژی ضروری دیده میشود که به استعدادها و نیروهای خودش نیاز دارد.
هر شرکتی با توجه به ساختار خودش، رویکردی متفاوت برای رسیدگی به نوآوری دارد و این کاملا درست است. برخی شرکتها تیمهای نوآوری را صرفا به عنوان دروازهبان قرار دادهاند تا بهترین استارتاپها و اینشورتکها را به درون راه دهند. برخی دیگر پا را فراتر از اینها گذاشتهاند و خودشان دست به اقدامات نوآورانه میزنند. حتی تیمهای نوآوری در شرکتها میتوانند محصولات و خدمات جدید را به مشتریان ارائه دهند. البته کل شرکت باید با فعالیتهای تیم نوآوری همسو شود تا این فعالیتها ثمر بدهند.
اگر در شرکت تیمی به صورت ویژه در امر نوآوری فعالیت ندارد، تقریبا با اطمینان میگویم که دستیابی به نوآوری به شکل متمرکز و موفق، ناممکن است. معمولا وقتی نوآوری امری حاشیهای و بیرونی دیده میشود، حاصل اقدامات در رابطه با آن فراتر از صرفهجویی اندک در هزینهها و بهبود برخی از فرایندهای کند داخلی در شرکت نخواهد رفت. البته که این اقدامات هم ارزشمند هستند اما نوآوری به شکل صحیح و اصولی باید به بهبود تجربه مشتری ختم شود.
اما چطور باید نوآوری را به مثابه نظم، آفرید؟ بستگی به هدف شما از نوآوری دارد. من اغلب جوابهای کلیشهای نظیر اینها را دریافت میکنم: «میخواهیم مدیریت فکری و رهبری فکری را بر عهده داشته باشیم» یا «میخواهیم از رقبایمان پیشی بگیریم». این پاسخها مبهم هستند. همه در شرکت باید بتوانند این سه مورد کلیدی را در نظر داشته باشند:
۱. اهداف نوآوری را به استراتژی کسبوکار خود گره بزنید. در غیر اینصورت پروژههایی اضافی دارید که هر بخشی جداگانه باید دنبال کند.
۲. باید اقداماتی هم در سطح کیفی و هم در سطح کمی داشته باشید تا به موفقیت در نوآوری دست پیدا کنید.
۳. باید فرایندی داشته باشید که در آن ایدههای برجسته از ایدههای کماهمیت جدا شوند. باید فرایندی داشته باشید که طبق آن منابع و سرمایه به درستی صرف ایدهها شوند.
برای اینکه نظم نوآوری را ایجاد کنید کتابها، مقالات و وبیناریهای متعددی به عنوان منبع در این زمینه وجود دارند. اما برای دستیابی به موفقیت باید تلاش کنید و حسابشده پیش بروید. در مواقع شکست، درس بگیرید و تمرین کنید تا آن درسها به ستونی برای تلاشهای بعدی تبدیل شوند و در نهایت فرهنگ نوآوری را در سازمان خود به وجود آورید.