صنعت بیمه در کشورمان در فضایی سنتی در حال حرکت است. عدم توجه به نیازهای مشتری، معرفی نادرست محصولات بیمهای و بها ندادن به استارتآپهای حوزه اینشورتک برای خلق ارزش نوآورانه برای مشتریان، سبب شده تا در نهایت آنها اغلب ناراضی بوده و نسبت به این صنعت دچار شک و بیاعتمادی شوند. بنابراین شرکتهای بیمه بایستی با بهرهگیری از نوآوری و فناوری در زنجیره ارائه ارزش به مشتری و همچنین با نگاه اکوسیستمی، به سمت دگرگونی و تحول دیجیتال حرکت کنند. نکته اساسی اینجاست که تحول دیجیتال بیشتر از آنکه تغییری فناورانه باشد، دگرگونی در فرهنگ و ذهنیت یک سازمان است.
اما سادهترین راه تحول دیجیتال -شما بخوانید ژست دیجیتال برای فخرفروشی- برای مدیران و رهبران بعضی از سازمانها آن است که بلافاصله با صدور دستورالعملی، سازمان را به سمت بهکارگیری فناوریهای نوین و دهانپرکنی مثل بلاکچین، هوش مصنوعی و واقعیت افزوده هل میدهند. برای خالی نبودن عریضه، یک مرکز نوآوری عریض و طویلِ لوکس و استارتآپی هم در سازمان درست میکنند. در تمام ملاقاتها، جلسات و همایشهای رسمی یا خودمانی هم با این دستاوردها پز میدهند که ایهاالناس! سازمان تحت امر ما با درایت و مدیریت همایونی ما به منتهاالیه تحول دیجیتال رسیده است!
سوالی که باید از این عزیزان پرسید آن است که مدل کسب و کاریتان چقدر پرسودتر و بهرهورتر شده؟ فرایندهایتان چقدر چابکتر و کارآمدتر شده؟ چه بهبودی در تجربه مشتریانتان حاصل شده؟ و میزان رضایت کارکنانتان چقدر بیشتر شده؟ تحول دیجیتال یک سفر بیانتهاست که باید تمرین کنیم کلمه «تحول» آن را چند برابر درشتتر از واژه «دیجیتال» بنویسیم. این تحول با تکان دادن چوب جادوی فناوری در سازمان اتفاق نمیافتد و نیاز به رهبرانی دارد که در نگرشها، رفتارها و تصمیمات خود تغییر ایجاد کنند تا به الگویی برای دیگران تبدیل شوند.
تحول دیجیتال واقعی به انعطافپذیری و تجربهگری و در یک کلام، چابکی در اجرای راهکارهای تحول دیجیتال نیاز دارد. دیگر دوران نوشتن مسترپلنها، اسناد راهبردی چندساله و نقشه راههای سالانه برای برنامهریزی تحول دیجیتال گذشته است. مسیر درست بلوغ تحول دیجیتال در یک شرکت بیمه، داشتن نگاه چابک در جهتگیری راهبردی نسبت به حوزههای مختلف تحول و اجرای مکرر برنامههای کوتاهمدت چندماهه است. البته سرعت به تنهایی به معنای چابکی نیست. چابکی یعنی توانایی تغییر مسیر و انعطافپذیری نسبت به تغییرات... .
در سازمانهامان به دنبال نوشتن برنامههای استراتژیک حجیم و بلندمدت برای تحول دیجیتال نباشیم. در عوض بدون داشتن نگاه سلسلهمراتبی، تیمی از باورمندان و مشتاقان تحول دیجیتال از لایههای مختلف سازمان تشکیل دهیم که دغدغه تحول دیجیتال داشته باشند. با کمک آنها اقداماتمان را بر اساس شرایط و ضروریات سازمان برنامهریزی کرده و این اقدامات را در قالب «اسپرینتهای کوتاهمدت تحول دیجیتال» در سازمان اجرا کنیم. در انتهای هر اسپرینت نیز عملکردمان را بر اساس شاخصهای موفقیت ارزیابی کرده و با توجه به بازخوردها و بینشهای کسب شده در طی مسیر، روندمان را اصلاح کنیم. در خلال همین اسپرینتها است که میتوان به ارتقای فرهنگ و سواد دیجیتال افراد سازمان هم فکر کرد و اقداماتی را برایش انجام داد.