وقتی شرکتهای بیمه ابزارهای جدید فناورانه را مورد بررسی قرار میدهند، معمولاً یک سؤال مطرح میشود: خرید یا ساخت؟ آیا فعالیت داخلی سودمندتر است یا همکاری با یک شریک؟ این در حالیست که امروزه پاسخ به چنین سؤالی ظریفتر شده است به دلیل اینکه حتی گفتن «خرید در مقابل ساخت» یک دوگانگی کاذب ایجاد میکند. به جای اینکه به انتخابهای دوگانه فکر کنند، بیمهگران باید یک سوال دیگر از خود بپرسند: چه داخلی چه خارجی یا ترکیبی از هر دو، چگونه میتوانند بیشترین ارزش را از فناوری کسب کنند؟
جذابیتها و محدودیتهای «ساخت»
از سوی بیمهگران دلایل زیادی برای تردید در شراکت با یک اینشورتک وجود دارد زیرا افزودن شخص ثالث به سازمان همیشه نیازمند مدیریت تغییرات جدید است. اگر این امر به درستی مدیریت نشود به شکست و ناکارآمدی منجر میشود، برعکس آن چیزی که بیمهگران به دنبال آن هستند. از این منظر و با توجه به اینکه بیمهگران در حال حاضر چه میزان اطلاعات در دسترس دارند ممکن است فعالیت درونسازمانی و خودکفایی منطقیتر به نظر برسد.
اما اگر بیمهگران در مورد انتخاب گزینه «ساخت» بینقص مصمم هستند، باید از همهی این موارد آگاه باشند. نگاه کردن به دادههای خام یک چیز است و تبدیل آن به ابزارهای کاربردی کاملاً چیز دیگری است. درک کامل مزایای یک راهحل فناورانه شامل چندین مرحله است:
با بررسی موارد بالا، حال قابل درک است که چرا بیمهگران نسبت به «ساخت» بیشتر وسوسه میشوند. آنها معتقدند این امر کنترل بیشتری بر فرآیندها ایجاد میکند و در عین حال انرژی صرف شده برای مدیریت تغییرات را به حداقل میرساند. اما از سوی دیگر، ساخت یک راهحل فناورانه کار بزرگی است. بنابراین غیرمنطقی است که از یک شرکت بیمه انتظار داشته باشیم، اگر بخواهد ارزشهای سازمانیاش را به حداکثر برساند باید این کار را به تنهایی انجام دهد. از این رو مزیت کار با یک شریک منجر به توسعه تخصصی این ابزارها خواهد شد و بیمهگر نیز بر وظایف اصلی کسبوکار خود تمرکز بیشتری خواهد داشت. اینشورتکها زمان، منابع و تخصص ویژهای در اختیار دارند تا آنچه را که بیمهگران نمی توانند، بسازند. حال سوالی که مطرح میشود، این است: آیا بیمهگران میتوانند با شرکای اینشورتکی همکاری کنند و راهحلهای سودمند خود را نیز حفظ کنند؟
مراحل همکاری
پاسخ مثبت است، اما تنها در صورتی که ارتباط بهطور اساسی تغییر کند. اینشورتکها باید بیشتر شبیه شرکا و کمتر مانند فروشندگان عمل کنند. از دیرباز، بسیاری از این شرکتها برای شفافسازی و توضیح ابزارهای خود کار چندانی انجام ندادهاند و فضای نسبتاً نامطمئنی ایجاد کردهاند. برای به دست آوردن مجدد اعتماد، اینشورتکها باید سطح استانداردهای خود را بالاتر ببرند. آنها باید در مورد محدودیتهای فناوری خود آگاه باشند؛ همچنین باید خود را با نیازهای اختصاصی بیمهگران سازگار نمایند. از طریق تأکید بیشتر بر شفافیت و همکاری، اینشورتکها به شرکای بسیار جذابتری برای بیمهگرها تبدیل خواهند شد.
در نهایت، بیمهگرها ممکن است به این نتیجه برسند که بهترین راهحل نه خرید و نه ساخت، بلکه ترکیبی از هر دو است. به این معنی که دادههای بیمهنامه خود را با مدلهای هوش مصنوعی شخص ثالث ترکیب میکنند تا قابلیتهای ارزیابی ریسک خود را افزایش دهند و تصمیمات آگاهانهتری در فرآیند صدور بیمهنامه اتخاذ کنند. از سوی دیگر، با تقویت مدلهای خود با دادههای شریک، بیمهگران میتوانند از تخصص خارجی استفاده کنند، پایگاه دانش خود را گسترش دهند و پیچیدگی قابلیتهای تحلیلی خود را نیز افزایش دهند. هنگامی که اعتماد بین بیمهگر و اینشورتک برقرار شود، دیگر نیازی به انتخاب سختگیرانه میان «خرید یا ساخت» نیست. در عوض، هر دو شرکت میتوانند از تخصص خود برای ایجاد بهترین تجربه بیمهای استفاده کنند.
چگونه یک شریک اینشورتکی را ارزیابی کنیم؟
برای ساختن آیندهای روشن، ارزیابی جدی شرکای بالقوه برای بیمهگران ضروری است. این فرآیند ارزیابی باید دقیق و کامل باشد تا مشخص شود آیا اینشورتکها مناسب همکاری هستند یا خیر. یک چکلیست خوب ممکن است چیزی شبیه به این باشد:
این موارد برای بیمهگران هنگام ارزیابی شریک ضروری است: شفافیت، سازگاری و مدیریت تغییر یکپارچه. اگر یک اینشورتک این الزامات را برآورده کند، به احتمال زیاد مزایای کامل تحول دیجیتال را ارائه میکند. در حالت ایدهآل، بیمهگران میتوانند حتی دادههای مربوط به بیمهنامههای خود را برای بهبود راهحل یا ادغام آن در جریان کار موجود خود وارد کنند. بهترین راهحل به گزینهی «خرید در مقابل ساخت» کمتر میپردازد و بیشتر در مورد میزان مشارکت بین شرکتهای بیمه و اینشورتکها تمرکز میکند. با شکلگیری این همکاری، هر کدام از نقاط قوت خود استفاده میکنند، و از خلال آن یک تجربه بیمهای هوشمندتر و سریعتر میسازند.