ادامه صفحه 13: بررسی چالش‌های خلق اکوسیستم نوآورانه در صنعت بیمه ایران در گفت‌وگو با محمدصادق برادران

باید از نمایش نوآوری گذر کنیم

تاریخ: 16 آبان 1402
شناسه: 637

اصولاً صنعت بیمه کارش مدیریت ریسک است و ریسک‌پذیری پایینی دارد و این از مختصات پایه و ویژگی این صنعت است. مدیران آن تا حدودی ریسک‌گریزتر هستند در مقایسه با دیگر صنایع. صنعت بیمه را مثلاً اگر مقایسه کنید با رسانه (مثلاً تجربه نت‌فلیکس در دنیا یا فیلیمو و نماوا در ایران) یا در مقایسه با صنعت نوآور تلفن همراه، می‌توان در ماهیت این تفاوت را دید. مثال تحول در صنعت بیمه و کمک گرفتن آن از فناوری‌های نو با توجه به ریسک‌گریز بودن این صنعت، مثال یک هواپیمای غول‌پیکرِ در حال پرواز است که می‌خواهیم آن را تغییر دهیم و اصلاح کنیم که کار به‌شدت دشواری است. این نکته اول است و بحث دوم هم به کشور ما برمی‌گردد؛ در کشور ما این صنعت وابسته به الزامات قانونی رشد کرده و اگر جایی مثلاً گفته شده که بیمه ثالث باید باشد این موضوع رشد کرده، یا مثلاً جایی دیگر گفته شده بحث بیمه آتش‌سوزی و... مواردی اجباری است، به همین دلیل است که صنعت به صورت اجباری و قانونی رشد کرده و بیش از آن‌که وابسته به نیاز مشتری باشد از قانون‌گذار و ناظر اثر پذیرفته است. این نکته را هم باید در هر بررسی و تحلیلی لحاظ کرد. به دلیل همین روند و اثرپذیری بیشتر این صنعت از قانون، کمتر به نیاز و خواست مشتری توجه شده است. پس این اثرپذیری از قانون‌گذار و نهادهای ناظر هم یکی از موارد سد راه بوده است. مورد دیگر و نکته دیگر هم این‌که عرصه نوآوری در این صنعت چندان پررنگ نیست. وقتی که نوآور می‌بیند در این صنعت شرایط چندان مساعد نیست سعی می‌کند سراغ دیگر حوزه‌ها برود. این البته درباره سرمایه‌گذار هم صادق است. پس جذابیت صنعت بیمه برای افراد نوآور و سرمایه‌گذار هم کم است. شرکت‌ها هم بیش از این‌که به سمت اکوسیستم نوآوری بروند به سمت نوآوری سازمانی رفته‌اند که این هم همان مسائل ابتدای بحث را به همراه دارد. الان ما در برخی شرکت‌ها می‌بینیم که خودشان نیازمندی‌های نوآورانه خود را رفع می‌کنند. حتماً برای نوآوری، نیاز به نوآوری سازمانی هست اما باید این کار در کنار نوآوری باز و خلق اکوسیستم نوآوریِ شرکتی دنبال شود تا به نتیجه مطلوب‌تری برسد.

اگر بخواهیم صحبت شما را جمع‌بندی کنیم، می‌گویید که اثرپذیری صنعت بیمه در ایران از قانون‌گذار و ناظر، خودبه‌خود سدی در برابر نوشدن و متحول‌شدن هم بوده‌است؛ به عبارت دیگر سخن شما این است که چون شتاب‌دهنده این بازار قانون‌گذار و نه مشتری بوده، پس کمتر به عرصه نوآوری که درخدمت مشتری است توجه شده است. اگر این برداشت من از سخن شما درست باشد، تا چه اندازه این اثر را در مقایسه با دیگر چالش‌ها و موارد عنوان‌شده مهم و برجسته می‌دانید؟

من فکر می‌کنم قانون‌گذاران اگرچه تاثیرگذار بوده‌اند، اما در پایین این زنجیره قرار دارند و اگرچه قوانینی برای ایجاد فضای نوآوری هم داشته‌اند، اما چندان موثر نبوده است. البته برای ایجاد و بهبود فضا یا باید پیشران نوآور شوند یا این‌که خیلی دست صنعت را باز بگذارند. اما نکته‌ای که وجود دارد و در پاسخ قبلی هم به آن اشاره کردم، این است که صنعت مالی و به‌خصوص صنعت بیمه، به‌شدت قانون‌محور است و اگر قانون‌گذار در آن‌ها پیشگام نباشد و نیازهای نوآورانه را پوشش ندهد، چالش‌هایی رخ می‌دهند که چندان شکل و فضای مساعدی ندارند. مثلاً یک شرکت وارد می‌شود و کار بیمه‌ای انجام می‌دهد و شرکت‌های بیمه از ناظر و رگولاتور می‌خواهند چون جلوی آن‌ها گرفته شده جلوی این شرکت هم گرفته شود. یعنی چون جلوی خودشان گرفته شده انتظار دارند قانون‌گذار دور صنعت دیوار بکشد، که این برخلاف فضای نوآوری است؛ چون در فضای نوآوری مرزها از بین می‌رود و بحث اصلی پوشش دادن نیاز مشتری است. مثلاً الان برای شرکت اسنپ مهم نیست که در حوزه پزشکی کار کند یا حمل و نقل یا بازار چون می‌خواهد نیاز مشتریان را پوشش دهد و این ذات فضای نوآوری است؛ اما درباره صنعت بیمه شرکت‌ها چون محدود شده‌اند ناخواسته از قانون‌گذار می‌خواهند که حصاری دور این صنعت بکشد و این خود به ورود و پیشرفت اکوسیستم نوآوری آسیب می‌زند. پس قانون‌گذار نباید نگاه سلبی به این حوزه و صنعت داشته باشد چون نتیجه این نگاه سلبی و کشیدن مرزها، نهایتاً نارضایتی مشتری و کوچک‌ترماندن صنعت در ایران خواهد بود.

متوجه نکته صحبت شما هستم اما شاید این حجم کوچک صنعت بیمه، در شرایط کنونی دست‌کم، به دلیل ورود نکردن به حوزه‌های نو هم باشد. مثلاً بیمه اطلاعات یا بیمه ریسک‌های سایبری هنوز به ایران نرسیده آن‌ هم در شرایطی که اخبار رسمی می‌گوید اطلاعات سازمان ثبت ‌احوال کشور و ده‌ها نهاد خصوصی و دولتی دیگر مورد دستبرد اساسی قرار گرفته است. ورود به این حوزه‌ها می‌تواند این صنعت را دچار تحول کند؛ این‌طور نیست؟

بله، نکته مهمی و دقیقی است و من هم کامل با آن موافق هستم. یک مثال دیگر حوزه بیمه سلامت است که که در آن هم داده به‌شدت مهم است؛ مثلاً الان تمام حمل و نقل یک شهروند تهرانی را یک استارت‌آپ حمل و نقل انجام می‌دهد یا به سلایق سینمایی او هم یک شرکت دیگر جواب می‌دهد، اما در حوزه سلامت این‌طور نیست، درحالی‌که مراجعه ما به حوزه پزشکی زیاد است. در دنیا بیمه سلامت و داده‌های سلامت تبدیل به صنعت شده و شرکت‌های بیمه هم پیشرو هستند، اما در ایران به نظر می‌رسد شرکت‌های بیمه منتظرند تا بلوغی در حوزه دولت و وزارت بهداشت رخ دهد و بعد گام به این حوزه بگذارند. درحالی‌که دولت و سابقه آن می‌گوید چندان علاقه‌ای به نوآوری ندارد و اگر هم قصدی داشته باشد چنان کند است که نمی‌توان به آن در کوتاه‌مدت امیدی داشت. 

مثال مهمی است به‌گمانم؛ آمارهای سلامت می‌تواند هزینه مردم، نهادهای حافظ سلامت و حتی بیمه‌های سلامت را به‌شدت کاهش دهد و حجم این صنعت را هم افزایش دهد. اما تجربه شهروندی ما می‌گوید که در ایران در نقطه صفر هستیم، که البته این خود بحث مهمی است و فرصت دیگری می‌طلبد. برای جمع‌بندی بحث آیا نکته‌ای مدنظر شما هست؟

خلاصه این‌که نوآوری و به طور کلی ایجاد اکوسیستم نوآوری شرکتی، کاری به‌شدت دشوار و چالش‌برانگیز اما یک ضرورت است و در صنعت بیمه هم یک چالش غیرقابل‌اغماض است. چون نیازهای مردم متحول شده، چون خواسته‌ها تغییر کرده و... اگر این نیازها از سوی بازیگرهای قدیمی صنعت بیمه پاسخ داده نشود حتماً به شیوه دیگر و از سوی بازیگرهای جدید برآورده خواهد شد. هر شرکتی در حوزه بیمه که این نکته ساده و مهم را، این را که توسعه نوآوری و خلق اکوسیستم نوآوری در صنعت بیمه یک ضرورت گریزناپذیر است، عمیقاً درک نکند و برای آن کاری اساسی انجام ندهد، حتماً در آینده ضربه اساسی این غفلت را خواهد خورد.